نتایج جستجو برای عبارت :

کاش پایان یکی از این روزها شب نباشه.تو باشی!

یه  پرنده دوست دارهآسمون  آبی باشهروزای خوب خداصاف و آفتابی باشه
 یه  پرنده دوست دارهخوب و مهربون  باشهشب پیش ستاره هاروز تو آسمون  باشه
یه  پرنده دوست دارهتو دلا غم نباشهلبا پرخنده باشهدرد و ماتم نباشه
 یه  پرنده دوست دارهرو  زمین جنگ نباشههمه دل ها شاد باشنهیچ دلی تنگ نباشه
یه  پرنده دوست دارهقفسش باز بمونهاز قفس فرار کنهراحت آواز بخونه
دوستای قدیمی
 
امروز بعداز مدتها تونستم یکی از دوستای قدیممو ببینم از اون دوستایی که همزمان همکار بود اول قرار بود رقیب هم باشیم تو کار ،اما ما دوتا دوست شدیم وبعد هم بخاطر یه مشکل کلا رابطمون قطع شدوامروز درست وسط کرونا  و وسط هزارتا مشکل تصمیم گرفتیم همو ببینیم و...انگار همه چیز فراموش شده بود عین همون روزا کلی حرف واسه گفتن ودردودل ومشاورهچقدر این روزها نیاز داریم حرف بزنیم چقدر دلمون رفیق ناب میخواد رفیقی که واقعی باشه فیک نباشه دورو ن
دانلود اهنگ مهرداد جم غمت نباشه من عاشقتم حواست به عشقت باشه یکم با کیفیت 320
ریمیکس مهراد جم غمت نباشه دانلود ریمیکس جدید مهراد جم به نام غمت نباشه Download New Remix Mehraad Jam Called Ghamet Nabashe. ... ریمیکس آهنگ غمت نباشه مهراد جم ... غمت نباشه من عاشقتم … ! حواست به عشقت باشه یکم
دانلود آهنگ جدید مهراد جم به نام غمت نباشه Download New Music Mehraad Jam ... غمت نباشه من عاشقتم حواست به عشقت باشه یکم کاریت نباشه تو فقط بخند با تو ...
غمت نباشه من عاشقتم حواست به عشقت باشه یکم کاریت
 
 
هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه اما هر کسی می تونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
 
 
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشتههرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشتهبه فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باشبه انتظار طلعت خورشید تابنده باشعمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کنعمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشتهنکن گلایه از فلک،
یه وقت های فکر می کنم از من بی کس تر در دنیا وجود ندارد ...
حدایا فقط تو مانده ای برایم ..مانده ای ؟
این روزها تمام میشه ..اخرش همه میمیریم ..اما من هیچ وقت زخم زبون ها فراموش نمی کنم ..تنهایی هام ..بی صدا گریه کردن هام را ...بی کسی هام را ..
دلم می خواست برم یه جایی که هیچ کس نباشه ..یه جایی که خودم باشم ..نترسم از حرف زدن ...نترسم از ادم ها ..
من هر وقت چیزی اذیتم کرد و تحملش واسم سخت شد و فکرش روانمو داغون کرد 
یه چیزیو جایگزینش میکنم تا بجاش به اون فک کنم 
شاید راه حل درستی نباشه یا دائمی نباشه°÷°
ولی راه حل خوبیه 
اون اشغال قبلیو راحت میتونی بندازی تو سطل اشغال بعدم بزاری دم در تا شهرداری ببردش^_^
با دخترهای دوران ارشد توی کافه دور هم جمع شده بودیم. وسط خبر گرفتن از حال و روز آدم‌های آن‌روزها، صحبت از الف شد و ز به شنیدن قصه‌اش مشتاق. به زور ماجرای آن‌روزها و خط و ربط اتفاقاتش را به یاد آوردم و به شوخی و خنده برایش تعریف کردم. به آخرهای قصه که رسیده بودیم، آن‌قدر خندیده بودیم که چشم‌هایمان خیس اشک بود. فکر کردم زمان چه مرهم خوبی‌ست. الف را برده و گذاشته آن‌سر دنیا و کابوس آن‌روزها را به اسباب خنده و تفریح این‌روزها بدل کرده. چه خوب ک
این روزها که باید آشوب باشم آرامم به بودنت 
آرامم به وعده هاى خدا
آرامم به اینکه او همه چیز است و دیگران هیچ 
آرامم که فقط محتاج اویم و از غیر بى نیاز 
این روزها دلم گرم است به سلام هاى صبحت و شب بخیر هاى شبانه ات 
این روزها سر خوشم از اینکه سراغم را راس ساعت هاى جفت مى گیرى 
این روزها حالم معمولى است دلم روشن است و چشمانم امیدوار به روزنه اى که از 
دور دست ها سو سو مى زند
این روزها مى گذرد اما ...
چیزى که باقى مى ماند مهربانى توست به مهربانویت 
چی
دختر که باشی;
درسته که همیشه
 دلت
 به وجودِ یه مرد قرصه!
که اگه نباشه;
تصمیم های زندگیت با شک و شبهه پیش میره!
پدرکه نباشه
نگهبون که نباشه
یابهتربگم دلت که قرص نباشه
ممکنه اشتباه بری راهو;درست!
پدرکه نباشه امنیتِ خونه نیست;درست!
ولی همیشه خدا یه روزی یه جایی
یه مرد جاش برات جایگزین میکنه
که باز دلت قرص بمونه!
که اون مرد میتونه برادرت باشه
یا حتی همسرت!
ولی مادر که نباشه
هیچکس نیست که براش ناز کنی
و برات فدا بشه...
مادر که نباشه 
هیچکس نیست که براش
دانلود آهنگ جدید مهراد جم غمت نباشه
Download New Music Mehraad Jam Ghamet Nabashe
[ دانلود آهنگ با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ + متن آهنگ و پخش آنلاین موزیک ]

مهراد جم غمت نباشه
متن آهنگ غمت نباشه مهراد جم
 
از تو دور بمونه چشای بد
اون نگات همه رو دیوونه کرد
ضربانه دلم با تو رو صد
نفسم میره واست
جایی رفتی زود برگرد
غمت نباشه من عاشقتم
♪♫♪♫♪
دانلود از لینک بالا منتشر شد
من از این دنیا چیـ میخواااااام؟
یه وجب کلبه چوبی:)
 با دو ورق قرص خواب
هیچکس هم نباشه
کلبه هم نشد نشد یه پتو و بالشت و تشک با دو ورق قرص خواب
یک ماه فقط بخوابم... و یه اتاق تاریک که هیچ نور و صدایی نباشه...
خدایا خواب لازمم... 
اگه شبا راحت میخوابید برید خداروشکر کنید که خوشبختید
تو کل هفته میانگین شاید ده ساعت بخوابم
عمر مثل برق و باد داره می گذره.
سرعت رشد یک جنین گ، سرعت رشد یک نوزاد، به مراتب از سرعت رشد و کمال من بیشتر بوده، به چشم دیدم و به گوشت لمس کردم. 
علیرغم همه تجربیات عمیق این سالها، حس می کنم ادب و عبرت و درس و نمره قبولی لازم رو از اتفاقات پشت سر بدست نیاوردم...
خدا کنه سنگی که سرم بهش می خوره بذای عبرت سنگ آخر نباشه و اصلا خدا کنه سنگ نباشه...
عمر مثل برق و باد داره می گذره.
سرعت رشد یک جنین گ، سرعت رشد یک نوزاد، به مراتب از سرعت رشد و کمال من بیشتر بوده، به چشم دیدم و به گوشت لمس کردم. 
علیرغم همه شهودات عمیق این سالها، حس می کنم ادب و عبرت و درس و نمره قبولی لازم رو از اتفاقات پشت سر بدست نیاوردم...
خدا کنه سنگی که سرم بهش می خوره بذای عبرت سنگ آخر نباشه و اصلا خدا کنه سنگ نباشه...
این آگهی آزمون جدید مشاوران حقوقی چه سر و صداها که بلند نکرده از خودش.
جماعت کثیری دغدغه بزرگ زندگیشون فقط اینه که بهشون بگن وکیل |:
دیگه سواد باشه نباشه-کار باشه نباشه- حقوق و مزایایی بدن یا ندن-هویتش به رسمیت شناخته بشه یا نشه
 
+ جانا..! اندوه کلاس گذاشتن برای دیگران کشت ما(آنها) را...
دانلود آهنگ غمت نباشه من عاشقتم مهراد جم+با دو کیفیت عالی
Download New Music by Mehraad Jam Called Ghamet Nabashe from hitmusics
بعد از آهنگ موفق شمال مهراد جم موزیک جدید وی بزودی از رسانه هیت موزیک منتشر خواهد شد..پس با ما باشید

متن آهنگ غمت نباشه من عاشقتم مهراد جم
Mehraad Jam Ghamet Nabashe Lyrics
دلم میخواد با تو یه جای دورو که نباشه هیشکی خودت میدونی که الهی کور بشه نبینه اونی که عشق میون ما رو اگه دلت بخواد بری نمیذارم اصلا عشقم زوریه نمیشه که از من دل بکنی بری از همه تو سری ببین کار
نگاه میکنم
به روزها
به لحظه ها
به زندگی ها
به تک تک اشیا اتاق
به پنکه سقفی نداشته ام و بادی که روی صورتم است
به صدای پرنده از دوردست
نگاه میکنم
به جای خالی ات
اما جایت خالی نیست...
گلدان گذاشته ام و دورشان را با صدف هایی که چند سال پیش از دریا آورده بودم، تزئین کرده ام
پرده کشیده ام به پنجره ام، سفید با گل های نارنجی
تیره نیست، توری است و نور از آن رد میشود
اتاقم را روشن کرده ام
من
این روزها بیشتر از هر روز دیگری کار میکنم و درآمد دارم
اما دلم خوش ن
نمیدونم چه مرگمه
افسار پاره کردم
چرت و جمله ی قصار نمیگمآ
به معنی واقعی کلمه افسار پاره کردم
خشم و عصبانیت داره توم غوغا میکنه
کلا رد دادم
کاش حساب و کتابی نباشه و با مرگ همه چی تموم شه 
یه هیچ مطلق
در اون صورت کاش بمیرم
دلم عدم ه کان لم یکن میخواد
‌برم یه جایی که خودم باهام نباشه
از این خوده لعنتی بیشتر از همه چی رنجورم
فقط می تونم بگم سخته.نبود عزیزان ات خیلی سخته. سخته درو باز کنی و کسی نباشه بهش سلام کنی ... 
سخته فقط برای خودت غذا درست کنی ... 
سخته کسی راجع به خریدت از تره بار نظر نده ... 
=)) 
:((  سخته کسی نباشه بری رو اعصاب اش ... اعصابشو خورد کنی بعد بخندونیش :)) 
در این حد سخته که رابط ام با گلدون های خونه تو این مدت عوض شد ... 
هزاری هم صدا و تصویر رو داشته باشی، بازم سخته چون "حضور" نمیشه ...
.
.
.
.
البته که به این "نبود" عادت می کنیم احتمالا ... اما خب اذیت خواهیم شد تا
دانلود اهنگ اگه دلت بخواد بری نمیزارم اصلا عشقم
دانلود کامل اهنگ جدید و عاشقانه مهراد جم به نام اگه دلت بخواد بری نمیزارم اصلا عشقم با فرمت mp3 با لینک مستقیم
 
- مهراد جم غمت نباشه دانلود آهنگ جدید مهراد جم غمت نباشه من عاشقتم حواست به ... که عشق میون ما رو اگه دلت بخواد بری نمیذارم اصلا عشقم زوریه نمیشه که از ...متن آهنگ غمت نباشه مهراد جم. دلم میخواد با تو یه جای دورو که نباشه هیشکی خودت میدونی که الهی کور بشه نبینه اونی که عشق میون ما رو اگه دلت
همین امسال بود توی عید بود که یه وبلاگ زده بودم با ادرس yadegarii.blog.ir که توی اونم مثل این یه جور یادداشت های روزانه و تراوشات رهنیم و هر چرت و پرتی که گیرم میومد مینوشتم توش ! 
بعد چند روز یه مخاطب ناشناس دروپاقرص پیدا کرده بودم که از قضا اونم کنکوری بود و زیر همه پستام نظر میزاشت... 
الانم یه نفر دیگه اومده تو این وبلاگم .. 
د اخه لعنتی :////
چند میگیری منو به حال خودم وابگذاری ؟؟
+میدونم یه روزی میرسه که حال دلم خوب نباشه و دلم بخواد یکی نظر بزاره ولی ب
این روزها را هیچ وقت به فراموشی نخواهم سپرداز سخت ترین دوران های زندگی ستاین قدر که حتی از شرح وقایع اش هم عاجزممحل کار یک جور و منزل طوری دیگرتنها امیدم این روزها به آیات الهی خداست که وعده داده به مجازات سخت تهمت زنندگانتنها امیدم به خداست که وعده داده به تمام شدن این دورانثبت می کنم برای یک عمر در این تاریخ23/06/1398 
دانلود آهنگ جدید عاشقانه و غمگین غمت نباشه من عاشقتم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ghamet nabashe man asheghetam
دانلود آهنگ غمت نباشه من عاشقتم (کیفیت بسیار عالی) و متن ترانه
از تو دور بمونه چشای بد ♫♪✌
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
اون نگات همه رو دیوونه کرد ♫♪✌
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
ضربانه دلم با تو رو صد ♫♪✌
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
دانلود اهنگ غمت نباشه من عاشقتم (کیفیت بسیار عالی) و متن ترانه
نفسم میره واست ♫♪✌
♪♪♪ ♫♫♫ ♪♪♪
جایی رفتی ز
روزها مظلوم نیستند؟ به نظر من چرا. بیشترشان فراموش می‌شوند. چند روز
تکراری و عین هم باید بگذرد تا یکی در این میان، بشود روزی که درش دانشگاه
قبول شدی، عاشق شدی یا عزادار شدی؟ اصلا در مجموع، چند روز از یک زندگیِ
شصت‌ساله یاد آدم می‌ماند؟ هرچند اگر عمر به شصت برسد سال‌ها و دهه‌ها هم
احتمالا گم می‌شوند. من فعلا دلم به حال روزهایم می‌سوزد که چطور تلف
می‌شوند و از یادم می‌روند. از طرفی هم خوش به حال ما، که هر فکر کوتاه و
هر خواب ناخوشی را
یا مهربان ❤️سلام عزیزان❤️❤️این روزها حال دلتان چطور است ؟این روزها خیلی ها تراز امیدشان یک طرفی شده است .این روزها دروغ زیاد می شنویم .دروغ تلویزیونی ،دروغ تلگرامی اینستا گرامی ،دروغ های کوچه بازاری و..ذهن باید راست باشد تا دروغ در آن اثر نکند .اگر ذهن ما کاغذی و سبک باشد در گردباد دروغ به فنا می رود و حتی بدتر این که خودش اعتیاد پیدا می کند به شنیدن دروغ های بیشتر .گمشده همه ما یک کلمه است و آن" ایمان" است .در این فرصت مغتنم ماه رمضان به حبل
یه سری شبا دنبال یه کوچه هایی میگشتم که سر صدایی نباشه ،سال به سال کسی ازش رد نشه،از نور و ماشین و.. خبری نباشه
تا خودم و خودم خلوت کنیم
اینقد خودم بزنه تو گوشه خودم و ،خودم بغض کنه و دلش بگیره و گریه کنه که خودم و خودم قهر کنیم
البته قهرم کردیم..
میدونی چن ماهه خودمو ندیدم؟ جدی جدی قهر کرد رفت..
صبا پا میشدیم باهم درد و دل میکردیم صب بخیر میگفتیم، شبا به بی کسی و تنهایی خودمون میخندیدیم و میشدیم همه کسه هم 
نمیدونم چرا رفت..کجا رفت.چرا تنهام گذاشت
با سلام 
همرهان عزیز این روزها که نگرانی از ویروس نحس کرونا دامن گیر خانواده هامون شده و بعضا باعث شده بچه ها از خواب بپرند و خواب هایی با مضموم از دست دادن والدین ببینن یکی از بهترین راهکارها شاید صحبت با یه روانشناس باشه و اگه براتون مقدور نباشه یا بهرعنوان نتونید از منزل خارج بشیدسامانه صدای مشاور سازمان بهزیستی ۱۴۸۰ به صورت رایگان در سراسر کشور پاسخگویی مطمعن میتونه باشه ...
پس فقط کافی شماره بگیری تا کمک تخصصی دریافت کنی 
با ما در تماس
اگه دوست داشتن هامون همراه با احترام نباشه هیییچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون احساس صرف باشه و همراه با آگاهی و شناخت نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون با در نظر گرفتن سلایق و علایق و احساسات طرف مقابلمون نباشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون رو نتونیم کنترل کنیم و به وابستگی تبدیل بشه هیچ ارزشی نداره.
اگه دوست داشتنمون این طوری باشه دیگه اسمش دوست داشتن نیست.
اسمش خودخواهیه.
حواسمون به واژه هایی که به کار میبریم باشه.
قداست واژه
آقا این روزها هر جا میرم صحبت از نجفی و میترا استاد است. جامعه عوام زده و نیازمند هیجان و سوژه برای کنجکاوی دقیقا به خواسته اش رسیده و خبر داغ همین است: قتل یکی توسط اون یکی.
چه خبرها و رویدادهای مهمی که در پس این خبر داغ سوختند. در همین روزها چند کولبر در غرب کشور کشته شدند، سیل در چند نقطه کشور خسارت به بار آورد و ...
مین استریم لزوما حقیقت را نمی گوید
Main Streem
بسم الله الرحمن الرحیم ./
و اما بعد ...لبخندت نم ِ باران دارد !« خداوندا مرا بپذیر ِ »دم آخر را در سینه کاشته ایم
به شوق همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود !که رگبار ، لحظه ایستگل آلود و بی ثمر !آرام می باریم به شوق جوانه ای ...خداوندا مرا پاکیزه بپذیر ...بسان لبخندی ... این روزها که میگذرد سخت !این روزها که میگذرددرد !این روزها که میگذردبغض !این روزها که میگذردنه !این روزها که نمیگذرد ...بودنت امن نبودنت ایمان و میان این دو یق
شاید باورت نشه ولی عاشقت شدم
چه فرقی میکنه تو عاشقی یا خودم
شاید باورت نشه من و تو مسافریم
همین قشنگه که تا آخرش با هم بریم
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
اصلا هرچی که بگی با شما که راه میام
آخه من برای کی این همه کوتاه میام
میگی حسودی میکنن حس خاصم به توئه
توام کیف میکنی من حواسم به توئه
حواستم نباشه حواسم هست بهت
به خاطر دلم جونمو میدم بهت
حواستم نباشه حواسم هست بهت
این روز ها که داره مثل برق و باد میگذره اسمش جوونیه..چند روز دیگه 25ساله میشم
یعنی یه سن خنثی یه چیزی بین بیست و سی
یعنی 13سال  تا رسیدن به سنی ک دوست دارم تو اون سن بمیرم
هفته ای که گذشت یعنی هفته هایی که گذشت تو بد ترین و وحشتناک ترین نقطه زندگی قرار گرفته بودم درست خورده بودم به بن بست و فکر میکردم از این بن بست بیرون نمیام چقدر حرف مفت شنیدم این مدت که سر قضیه ای که اون قدر برام مهم بود میگفتند برات مهم نباشه اگه ما بودیم مهم نبود و..
ولی من همه ت
دلم میخواست میتونستم لباسام رو توی چمدونم جا میکردم و حداقل برای مدتی که روحَ م در عذابِ میرفتم از این شهر ! از این خونه پناه میاوردم توی خونه ای که فقط فقط خودم تنهــام ! جایی که صدای حرف آدما اذیتَ م نکنه ! جایی که مجبور نباشم در خونه رو روی همه باز کنم ! جایی که آدمی نباشه تا بترسه نکنه برای رسیدن به آرامش خودم رو بکشم ! جایی که مامانَ م نباشه تا نبینم چشایی که برای حال مزخرف من داره مثل ابر و بارون میباره ! جایی که نیاز نباشه داد بزنم بگم سرم دا
دلشوره چیز بدی ایه ، مثل الان که میدونم ممکنه صبح با انفجاری ازبحث بیدار شم
عذاب بکشم 
درد بکشم
دلم داره میترکه ، نمیتونم آرومش کنم حتی، دارم خفه میشم از بغض 
نمیدونم اخر عاقبتمون قراره چی بشه، هرچی بود از دست دادن نباشه ، مُردن کسی نباشه...
امروز اگه برای مامان یه اتفاق بدتر میفتاد چه خاکی باید تو سر خودم میریختم؟
راجب بابا حرفی ندارم بگم... فقط سایش کم نشه ... چون سخته... کلا بی پدری بی مادری سخته
اما من ، جز اون دو نفر هیچ کسو ندارم حتی ب دادم بر
"دعا میکنم هیچ وقت دنیا برات کوچیک نباشه"احتمالا وقتی پیر بشم، همین نصیحتو بکنم به جوونا، کوچیک نباشه دنیات جوون 
حوصله‌ی نوشتن ندارم، اما در همین حد بگم که بزرگی تجربه هایی که میشه تو دنیا کرد، به حدی هست که هیچوقت اونو از جذابیت نندازه، تازه دارم اینارو می‌فهمم. 
ادامه مطلب
دخترک قشنگ من..
این روزها تنها دلخوشی ام شده ای..
بعد از خدا..
تنها کسی که از عمق جان، حالم را خوب می کند.
تو تنها دلیلم برای مقاومت و تلاش هستی..
تو تنها کسی هستی که به زندگی امیدوارم می کند..
اگر نبودی مادرت این روزها را تحمل نمی کرد..
اگر نبودی مادرت آنقدر وقت اضافه داشت تا فکرهای بد مدام در سرش رژه بروند..
تو هستی تا من غم هایم را فراموش کنم!
تا با شیرین کاری هایت لبخند بر لبم بنشانی..
حتی اگر انتهای این لبخند، بغضی فروخورده باشد..
این روزها هم میگذ
از گورخر پرسیدم 
آیا تو سیاه هستی با خط های سفید .... 
یا که سفیدی با خط های سیاه ؟؟
و گورخر از من پرسید 
آیا تو خوبی با عادت های بد 
یا بدی با عادت های خوب ؟؟
آیا آرامی اما بعضی وقتها شلوغ می کنی 
یا شلوغی بعضی وقتها آرام می شوی ؟؟
آیا شادی بعضی روزها غمگین می شوی 
یا غمگینی بعضی روزها شادی ؟؟
آیا مرتبی بعضی روزها نامرتب 
یا نامرتبی بعضی روزها مرتب ؟؟
و همچنان پرسید و پرسید و پرسید... 
دیگر هیچوقت 
از گورخری درباره ی خط روی پوستش 
نخواهم پرسید...
به نام خدا
 
سلام.
سلام لاله ، سلام لادن.ما این روزها را در قرنطینه‌ی خانگی به‌سر می‌بریم و حال و اوضاع عجیبی کل دنیا را فرا گرفته.حال شما چطور است؟امیدوارم حالتان خوب باشد و مثل تصویری که از روزهای آخرتان در ذهنم باقیست لبهایتان خندان باشد. لاله - لادن خواهران بیژنی ،  ۲۸ آذر ۹۸ ، عصر روز پنج شنبه تنهایی ناهار می‌خوردم ، مشکلات آن روزها بهم فشار آورده بود ، نمیدانم چه شد که یاد شما افتادم.از آخرین خبری که از شما داشتیم 16 سال می‌گذشت. سال 82 ک
هفته ی قبل فکر می کردم دارم بدترین جمعه ی عمرمو میگذرونم.امروز فهمیدم اشتباه کردم.از صبح تلویزیون روشنه و دائم یه خبر تکراری پخش میشه.از صبح تو اتاقمم و دارم فیلم میبینم که نشنوم.چند ساعت پیش رفتم یه قلپ چای بخورم و نتونستم تحمل کنم.رفتم قرصمو بخورم که قرص اشتباهی خوردم.فقط دلم میخواد فرار کنم.برم جایی که تلویزیون نباشه.تا این همه وقاحت و حماقت رو با هم نبینم و نشنوم.قاعدتا باید آدمی هم نباشه.
هفته ی پیش دکتر بهم  گفت ممکنه به خاطر دارویی که ب
این روزها که باید آشوب باشم آرامم به بودنت 
آرامم به وعده هاى خدا
آرامم به اینکه او همه چیز است و دیگران هیچ 
آرامم که فقط محتاج اویم و از غیر بى نیاز 
این روزها دلم گرم است به سلام هاى صبحت و شب بخیر هاى شبانه ات 
این روزها سر خوشم از اینکه سراغم را راس ساعت هاى جفت مى گیرى 
این روزها حالم معمولى است دلم روشن است و چشمانم امیدوار به روزنه اى که از 
دور دست ها سو سو مى زند
این روزها مى گذرد اما ...
چیزى که باقى مى ماند مهربانى توست به مهربانویت 
چی
سالها پس از انتظار این روزها که جز گذشته ای در آینده نیستند، در زمان حال، می پرسی از حال و روزم.
من آن روزها منتظر تغییر بودم و هیچ. تو دیگر دنبال چیز تازه ای نباش. هر بار به ناچار و بیشتر به اختیار، عقب رفتم و قدم های وارونه ام خوب از پس ویرانی خویشتنم بر آمدند.
ادامه مطلب
"پدرم به من نصیحتی کرد، که هنوز در ذهنم میچرخد، گفت: هر وقت میخواهی از کسی ایراد بگیری، یادت باشد همه ی مردم دنیا شانسی را که تو داشتی، نداشتند..." *
خیلی جمله ی سنگینیه به نظرم... این روزا خیلی بهش فکر میکنم و تا میام به کسی ایراد بگیرم، یادش میفتم...
برای همین به نظرم هیچ کس مستحق حرف و ایراد نیست.. حتی اونی که به نظر ما ظالمه! همون فرد اگر تو یه خانواده و شرایط دیگه ای بود میتونست اینجوری نباشه!!
برای همین بعضی وقتا فکر میکنم جهنم خیلی خلوته! شایدم
من بعضی روزها که درد کمتری دارم خوشحال و سرحالم و میگم و میخندم و بعضی روزها که حالم خوب نیست و درد دارم بی حوصله آروم و ساکتم بعد بخاطر همین موضوع یکی از بچه های شرکت " ایمان " بهم میگه تو مواد میزنی همیشه از یه جا برو بگیر که سرحال و شاد باشی
بارها شده روزهایی رو در زندگی داشتم 
که گفتم ای کاش زودتر بگذره راحت شم
روزهایی که از خدا خواستم زودتر تموم شن
اما
بعد که زمان گذشته
از اون روزها بیشتر یاد کردم و حسرتش رو خوردم
دیدم که اون روزها زندگیم رو عوض کرده
خیلی چیزها یاد گرفتم
واقعیت اینه که وقتی عشقی نباشه دلداری نباشه حرفی هم نیست. حوصله‌م سر رفته تو این حجم از هیچ بودنه همه‌چیز. وقتی هیچی نداری شادت کنه یا دلت رو خوش کنه چی می‌مونه از زندگی؟ سپر انداختن.. اصطلاح قشنگیه و خب همه‌ی جوونا پرن از حرف‌های قشنگ، وقتی سنت بالا میره، وقتی جهانت تنگ و کوچیک میشه می‌فهمی اون موقع جهانت جهان ادبیاتی بود و حالا داری تو واقعیت زندگی می‌کنی و حرفی نمی‌مونه. خوب که نگاه می‌کنم من جهان تنگ و تاریک نیست، برهوته!
ولش کن این ت
بسم الله الرحمن الرحیم
شب جمعه بود شبی که نام ارباب بهش گره خورده شبی که  مادرزائر مزار حسینشه
از فرط خستگی خیلی زود خوابیدم ...
خواب دیدم زائر حرم قره عین المرتضی زینب کبری خواهر ارباب  هستم
تنها نبودم دونفر دیگه همراهم بودن یه نفرشون خیلی کوچولو بود اسمش حسین بود تو بغلم آروم خوابیده بود انگار من مادرش بودم...
از 15 سالگی چشم هایم حرم بانو را ندیده بود که الحمدلله در خواب حاصل شد
 
 
این روزها برای من غارتنهایی خیلی لذت بخش شده
این روزها همش د
امسال توی انتخابات شرکت نکردم.
همه هم می گفتن شرکت کن ولی گوش نکردم.
یه دلیل داشتم که به نظر خودم قانع کننده بود.
ما برای اعتراض به وضع موجود هیچ ابزاری نداریم.
اگه بریزیم تو خیابون که یه سری اغتشاش‌گر و فرصت طلب و معاند میان وسط کار رو خراب میکنن و نهایتا نتیجه ی عکس می ده . ما میشیم بده کار و دولت میشه طلبکار.
صدامون هم که به جایی نمی رسه.
تنها راهش همین شرکت نکردن توی انتخابات هست.
اگه شرکت کنیم میگن اینا که همیشه در صحنه هستن. چه گرونی بشه چه ا
سال‌ها دلم آرامش می‌خواست. یعنی دلم می‌‌خواست جایی باشم که الان هستم. 
اما خیلی طول کشید که به این حال رسیدم. شاید این حال اسمش آرامش نباشه، انگار اینقدر سختی کشیدم و فشار روحی تحمل کردم که این روزها برام به مثابه آرامشه. اما به هر حال دلم میخواد که همین حال بمونه. هر چند میدونم و از لحاظ فکری هم کاملا آماده‌م که ممکن هست کلی سختی حتی بیشتر از قبل در پیش رو داشته باشم. 
این متن توی پیش‌ نویس‌هام بود. که در تاریخ 15 مرداد 97 نوشته بودم. بله همون
_تو چرا ازدواج نمیکنی؟هم سن و سال های تو بچه دارم شدن...+شرایطشو ندارم!_چه شرایطی؟+بنظرِ من وقتی میخوای ازدواج کنی یا باید عاشق باشی،اونم یه عشقِ دو طرفه که هر دو برای رسیدن لحظه شماری کنید...یا دلت خالی و سالم باشه...که من هیچکدومشو ندارم!_دلِ خالی و سالم چیه دیگه؟!+سالم ینی دلت شکسته نباشه،دست نخورده و سالم...خالی ام ینی یه گوشه ی دلت هنوز گیرِ یه بیعرفت نباشه...که اگه غیر ازین بودی و ازدواج کردی،خیانتِ محضِ....حالا فکر کن،یه بیمعرفت دلِ منو شکسته
این روزها کسی فیلم ِ زندگی‌م را روی دور تند گذاشته و من مثل همیشه نمیدانم که چه خواهد کرد با ما عشق! فقط می دوم تا از تصاویری که با سرعت میگذرند جا نمانم.
پاهایم دارند ذوق ذوق میکنند ، ترس، خوشحالی، ناراحتی، نگرانی و همه چیز در این روزهای پرسرعت به غایت خودشان رسیده‌اند و من نمیدانم کجا قرار است کارگردان بگوید" کات، خسته نباشید، یه استراحت میکنیم دوباره برمیگردیم." فقط امیدوارم در آنجا ، حال دلم خوب تر از امروز باشد نه بد تر.
الغرض ، التماس د
امروز یه توییتی از یکی از بچه‌های امیرکبیر میخوندم در مورد بلاک کردن و بلاک شدن و خوندن لست سین اِ لانگ تایم اِ گو های مجازی! نوشته بود شاید فردایی نباشه. البته به گمونم اون به شوخی نوشته بود ولی رفتم تو فکر... که اگه فردا منم نباشم چی؟ ما نباشیم چی؟ واقعا ارزش داشت اینهمه دوری از هم؟ اینهمه ندیدن؟ اینهمه سایه همدیگه رو با تیر زدن؟ چقدر محکم نشستیم سر جامون و فکر مرگ نیستیم... فکر محبتی که میتونستیم بکنیم. فکر قبول تفاوت‌هامون. قشنگی‌هامون. ام
فکر کردن به مرگ خوب است...
این روزها انگار نزدیک‌تر هم شده است...
ذهنم مدام پر از سوال می‌شود...
روزی که نباشم و خبر نبودنم را دیگران بشنوند، چند نفر هستند که واقعا ناراحت می‌شوند...
چه ویژگی از من در ذهنشان می‌ماند... مرا به چه چیزی یاد می‌کنند...
این‌ها به کنار...
اصلا آمدن و نیامدن من به این دنیا تفواتی داشت...
من جوابی برای سوال‌های خدا دارم...
و خب هزار جور فکر دیگر...
کاش میشد اولین فکری که به ذهنمون میرسه بهترین فکر ممکن باشه.
این طور دیگه نیازی به فکر کردن زیاد نبود.
لازم نبود برای هر جمله ای که مینویسیم 1 ساعت جلوی کامپیوتر زل (ذل؟ ضل؟ ظل؟ زول؟ ذول؟ ضول؟ ظول؟) بزنیم.
کلمات و جملات به صورت ناخوداگاه در ذهنمون نقش میبست و فقط کافی بود روی صفحه تایپشون کنیم.
دیگه نیازی نبود برگردیم جمله رو 10 بار بازخونی کنیم، مطمئن شیم با جملات قبلی هماهنگن و در نهایت 100 بار جمله رو بازنویسی کنیم که به بهترین جمله ممکن برسیم.
10 دی
 
صبر کردم که ننویسم این روزهارو شاید تموم بشهامروز تا عصر 3 بار دعوا کردیمداد زدمهلش دادمگریه میکرد اشک میریخت رفت زیر میز نهارخوری قایم شدی کم بعد خودش اومد بیرون اومد بغلم کنه. گفتم از جلو چشمم دور شوگفت میخاد پیشت باشمگفتم فقط برورفت پشت اپن ک هم نزدیک باشه هم جلوی چشمم نباشه. نشست همونجاحس میکنم وظیفمه یه کارایی رو بکنم. از رو وظیفه نه اینکه با عشق باشه.گفت تو بهترین مامان دنیایی ولی داد هم میزنییه حس بدیه ادم حس کنه بچه خودشو دوست ن
شیخ دیاباته این روزها در فرم مطلوبش نیست که انشالله هرچه زودتر برمیگرده و زیبا و کامل بازی میکنه.چون اگر این اتفاق نرفته و نتونه خوب بازی کنه نشان از مصدومیت و تمام بودن فوتبالش میدهد.
در صورت باید به آورنده اش و کسی که قبولش کرده شک کرد چون پولی که هزار بدبختی پشتش هست را دادیم به یک بازیکن تمام شده. البته خدا کند این جور نباشه و من صد درصد اشتباه کرده باشم 
یک عکس دیگر از شیخ دیاباته 
چهارمین باری هست که اندکی بیشتر از حد سلام با هم همکلام شدیم
وسط حرف هامون یهو بهم میگه : "چی چی جون  قرآن و حدیث بخون"
فکر می کنم ببینم چی شد که این حس بهش دست داد که من اهل قرآن و حدیث نیستم
می بینم بهش گفتم: "این روزها ذهنم خیلی شلوغ هست و برای این که به چیزی فکر نکنم، تمام وقت بی کاریم را به موسیقی گوش میدم ! میدونم شاید موسیقی مفید نباشه و حتی بعضی هاش مضر هم هست اما عمیقا حس می کنم ضرر این موسیقی های مونگلی در حال حاضر برای من کمتر از  فکر های س
این روزها باید یه جورایی خودمون را در خانه سرگرم کنیم. قرنطینه خانگی اگر با برنامه ریزی مناسب همراه نباشه، حسابی خسته کننده است. 
یکی از چیزهایی که همیشه علاقه داشتم یاد بگیرم کنده کاری روی چوب بود. ولی متاسفانه اقدام به خرید ادوات مربوط بهش نکرده ام. ولی حتما باید یادم باشه که در اولین فرصت بعد از رفع این بلای کرونا، بروم و وسیله هاش را بخرم. بهر حال همیشه عاضق کار با چوب بوده ام.
ولی فکر کردم چه کار دیگه می تونم انجام بدم. یکی از چیزایی که به و
شرکت دانش بنیان مپنا (شایدم دانش بنیان نباشه، فقط خواستم آغاز مطلبم خیلی خفن باشه) و سایپا با عقد قراردادی کار روی خودروهای هیبریدی و شروع کردن . 
واقعا با اینکه خودم مهندسی مکانیک خوندم ولی نمیخوام وارد حوزه فوق تخصصی خودرو بشم و امیدوارم این همکاری پایدار و موثر باشه .
این طرح هیچ چیزی هم نداشته باشه برای هوای آلوده‌ی این روزها خیلی لازمه . مپنا اولین آزمایش و روی خودرو ۴۰۵ انجام داد و نتیجه تست ها خیلی هم امید بخش بود . این تکنولوژی کاملا د
امروز آخرین امتحانم رو دادم مثه اینکه "سین" هم یه دوست موقتی بود،حالا دوستای من همشون در همین حد موقتین یا واسه شما هم همینجورین؟!چرا هیچوقت یه رفیق درست و حسابی به پُست ما نمیخوره ! باز هم باید بگم مثل همیشه همه فقط اولش خوبن...برام عادی شده وقتی خرشون از پل میگذره اینجوری بشن،فقط نمیدونم چرا آدم نمیشم باز میگم نه فلانی اینجوری نیست!بنظرم دیگه وقتشه آدم بشم...میگم شاید مشکل از منه!ینی هست؟حاضرم تنهاترین باشم ولی دوستام دوستیشون مثه خاله خرسه
تکان تکانمان می دهند و با بلا اضلاعمان را در هم می پیچند...غربالمان می کنند با مرگ و  انقباض و دردی  است که با برچیدن بساط تشییع و ترحیم به روحمان وارد می کنند
آمپول فشار به روحمان زده اند و تا صبح باید توی اتاق درد راه برویم و ورزش کنیم
سحر این روح پابماه نوزادی در بغل  خواهد داشت
اسمش را چه بگذاریم؟
 فردا که درد زابمان تمام شد آیا لذت  و مسئولیت مادری خواهیم داشت؟
 اسمش را چه بگذاریم؟
دنیای جدید بر ما طالع شده است .بیدار شده ایم آیا....بین الطل
ﻣﻢ ﻪ ﻭﻗــﺖ ﺯﺷﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪﻣﻦ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﺷﺴﺖ ﻋﺸﻘ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ …!!
 
°.°.°.°.°جوک ﻪ ﻭﻗــﺖ ﺯﺷﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ°.°.°.°.°
 
 میگما !!! یه وقت زشت نباشه با این سن و سال، بارون که میاد، ما هیچ خاطره اى تو ذهنمون زنده نمیشه!
 
°.°.°.°.°جوک ﻪ ﻭﻗــﺖ ﺯﺷﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ°.°.°.°.°
 
میگم که هوا اینقد دو نفرس یه وقت زشت نباشه من تنهایی میرم بیرون!؟
 
°.°.°.°.°جوک ﻪ ﻭﻗــﺖ ﺯﺷﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ°.°.°.°.°
 
یه وقت زشت نباشه
ما به عنوان یه پسر ، ابرو بر نداشتیم
 
°.°.°.°.°جوک ﻪ ﻭﻗــﺖ
پاییز جانم
میبینی که چقدر دیوانه شده ام؟
این روزها کسی را ندارم
کسی را ندارم که با او حرف بزنم
که پیشش درد دل کنم
این روزها کسی به حرف من خسته گوش نمیدهد
من بی اعصاب
کسی نیست که گوش جان بسپارد به من
همه در فکر غم خودشانند
و من نیز در فکر غم آنان
آنقدر دیوانه شده ام که هر روز با خودم حرف میزنم
و هر ثانیه
و هر لحظه
من با ماه حرف میزنم
با دلم حرف میزنم
من با آسمان حرف میزنم
من حتی با تو نیز حرف میزنم
و با برگ هایت
و با بارانت
آخر کسی به حرف های من گوش نم
این روزها میزهای دو نفره حالشان خیلی خوب نیست چشم انتظاری می کشند برای لحظه لحظه های با هم بودن هامان؛حالا راه دوری نرویم نمی گویم دوتا عاشق پشتشان بنشینند همین با رفقا نشستن ها پشت شان، یک هات شاکلت (شکلات داغ) سفارش دادن ها و لحظاتی در کنار هم خندیدنباور کنید این روزها حتی این میزها که جنس شان از چوب است دلشان برای مان تنگ‌شده چه برسد به ماها که آدمیم❤️الهی حال دلتان خوش.پ.ن: ما که این روزها خانه نشینیم و الحمدلله  این روزها هم میگذره و ما
با سلام
دختر خانم های عزیز همین اولش خواهش میکنم جبهه نگیرد ،سوالم صرفا جهت اطلاع هستش و اینکه ببینم دختری با این مشخصات پیدا میشه یا نه؟
- اهل مهمونی و بیرون رفتن نباشه. یعنی همش بگه بیا بریم بیرون مغازه ها رو بگردیم
- دختری که اهل مسافرت نباشه زیاد، در حد سالی یه بار نهایتش
- دختری که عروسی نخواد (به یه مراسم خودمونی راضی باشه)
- دختری که انتظارهایی عجیب غریب نداشته باشه. مثلا انتظار اینکه برای تولدش همه دوستانش رو دعوت کنم و سوپرایزش کنم
- دخت
جالب نیست که تو این سن هنوز هربار میام خونه، همون بغض‌های دوران کودکی رو تجربه می‌کنم؟ هنوز هم حس تبعیض، دوست نداشتنی‌بودن و فهمیده‌نشدن هر لحظه و هر ثانیه همراهم هست. منتها اون روزها گریه و قهر فشارم رو کم می‌کرد، این روزها ناچارم عاقل و بالغ باشم. چون نه من کودک اون روزها هستم و نه پدر و مادرم آدم‌های جوون سابق. بغض گلوم رو فشار می‌ده و دوست دارم سرشون داد بکشم: “ریدم تو این خانواده. آخه چرا دو تا احمق مثل شما دختردار شدین؟” ولی باید شا
از آخرین باری که نوشتم خیلی خیلی میگذرد و این یعنی دلم نخواسته بالای پایین این روزها یادم بماند. هر چندحافظه ی قوی دارم، در واقع باید بگویم حافظه ی خیلی خیلی قوی دارم، یاداوری جزییات هر حادثه تلخ و شیرین تا یک جایی خوب است، بیشتر که بشود میشود مایه ی عذاب و من این روزها در این عذاب لعنتی غوطه ورم ...
چند روزیست به هر جان کندی که شده خودم را مجاب کرده ام بنشینم سر کار...از این رخوت رخنه کرده در تار و پود لحظه هایم بیزارم.
حسین درخشان  قطعه و ساعت خر
این روزها برای منعجیب خبرهای تلخ و شیرین بهم گره خوردهعجیب حال خوب و بدش در چرخشه... میتونه همون وقت که اشک راه پیدا میکنه( برای منی که گریه نمیکنم)، همون حوالی جوری حالم خوب شه که خیلی وقت بوده تجربش نکردم...این روزها عحیب داره بزرگ میکنه هممونو..کاش واقعا اخرش دیگه ادم سابق نباشیم
الان سرکارم، پست اخر آبان جان ( حریری به رنگ آبان ) رو خوندم، و پر از انرژی شدم . یعنی یه حس خوبی بهم دست داد که خواستم اینجا ثبت بشه که من دنبال این حس هستم . کاش من هم به همین زودی بیام و بنویسم که چیزی دیگه اذیتم نمیکنه . دیگه برای من هیچ چیزی جز اینی که هستم مهم نیست . مثلا دیگه برام مهم نباشه که تا به الان به ارزوی شغلیم نرسیدم. برام مهم نباشه که ...
شاید به زودی من هم از این پست ها گذاشتم .
می‌دانم دیر می‌رسی.
همین روزها که سال‌ها می‌گذرند، نگاهی به در می‌کنم، نگاه به دیوار و قاب‌های خاک خورده. گاهی در آیینه، سایه ای سالخورده.
قسم به نادانی‌ام، به نیمه‌ی بازمانده از گذشته‌ام، به حال. وزنه‌ی این روزها چه سنگین روی سینه‌ام جا خوش کرده است. اتفاق‌هایی که دقیق به خاطر نمی‌آورم سرم را به دیوار می‌رسانند. آنچه خاطرم هست، اما... به دستهای خالی‌ام اشاره دارند. به این که نیستی.
ادامه مطلب
چِنان سکوت کرده ام که : دیگه هیچی از جانِ زندگی و خدا نمیخوام
ما شده ایم همانند فرزندی که دیگر حامی ندارد ، امنیت ندارد ، ... 
انشالله من هم فردا در تشییع سردار دل ها خواهم بود... ❤ 
عجیب بغض دارم و دلم میخواد حتی یک دقیقه گریمو نگه ندارم... ! 
امروز فقط یچیش قشنگ بود که استاد اصول لبخندزنان بهم میگه : آفرین ۱۸ شدی ، تعدادی زیادی مردود شدن ، آفرین... ! لبخندشو به دنیا نمیدم اصلا...! 
یجا هست سردار میخنده بعد سرشونو میندازه پایین ، اونجا آدم میخواد بمیر
یکی از ترسای خیلی کوچیک و کم اهمیت زندگیم تو این اواخر کتابِ ژان کریستف بود. میترسیدم کتاب خوبی نباشه، یا ترجمه ی خوبی نباشه و الکی اون همه پول و وقت صرفش کرده باشم.
ولی جلدِ یکش خیلی دوست داشتنی بود. ژان‌کریستف، "یه انسان" که تشکیل شده از راستی و ناراستی و پُره از درست و اشتباه. و نکته ی جذابش انسان بودنشه که از دیگران متفاوتش میکنه. گوهرِ کمیاب، هر چند دارای خطا و هوس و جهالت.
ترجمه ی محمد مجلسی هم خیلی خوب بود، البته تو جلد اول. تازه 150 صفحه از
یکی از ترسای خیلی کوچیک و کم اهمیت زندگیم تو این اواخر کتابِ ژان کریستف بود. میترسیدم کتاب خوبی نباشه، یا ترجمه ی خوبی نباشه و الکی اون همه پول و وقت صرفش کرده باشم.
ولی جلدِ یکش خیلی دوست داشتنی بود. ژان‌کریستف، "یه انسان" که تشکیل شده از راستی و ناراستی و پُره از درست و اشتباه. و نکته ی جذابش انسان بودنشه که از دیگران متفاوتش میکنه. گوهرِ کمیاب، هر چند دارای خطا و هوس و جهالت.
ترجمه ی محمد مجلسی هم خیلی خوب بود، البته تو جلد اول. تازه 150 صفحه از
همین روزها؛ اتفاقاتِ خوب خواهند افتاد درست وسطِ روزمرِگی هایمان،
دلخوشی ها راهشان را گم خواهند کرد و این بار به سمتِ ما روانه خواهند شد .
شب هایی را میبینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می خوابیم و صبح هایی که با اشتیاقِ دلخوشی هایِ تازه بیدار میشویم.
من شک ندارم یکی از همین روزها همه چیز درست خواهد شد!
دو هفته دیگه امتحان دارم و روزی ۲۵ ساعت می خوابم.
خیلی ناراحتم که چرا اینقدررررر می خوابم
خواب سنگین ها
ازونا که خواب هم میبینم
 
روزها در کنار  اینکه خیلی دارن تند میگذرن اما اصلا هم نمیگذرن. تمام ثانیه های دنیا جمع شده توی هر دقیقه ولی تا چشم بهم میزنم هم شب شده.
متناقض بعیدی شده این روزها
 
+عنوان آقای قمیشیِ جان
دانلود آهنگ رضا صادقی به تو مدیونم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * به تو مدیونم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , رضا صادقی باشید.
 
دانلود آهنگ رضا صادقی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Reza Sadeghi called Be To Madyounam With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه رضا صادقی به نام به تو مدیونم
میبینی چجوری شده فکر و خیال مناون چشمات دل با منطقمیهو پای توعقلشو از دست دادتا به خودم بیام دیدممهر ت
«بذار بهت بگم. من صبح که از خواب پا می‌شم، دلم می‌خواد کسی نباشه باهام حرف بزنه. می‌خوام از خونه که می‌رم بیرون، کسی منتظر نباشه برگردم. دل کسی تنگ نشه واسم. کسی منو نخواد.»
کنعان
مانی حقیقی، اصغر فرهادی
.
گاهی فکر می‌کنم اگر شب، ساعت از ده رد شود و مامان زنگ نزند و خبر نگیرد، چه اتفاقی می‌افتد. اگر داد نزند که زودتر برگردم خانه، چه‌کار می‌کنم. اگر عصبانی نشود که چرا نگفته‌‌ام کجا می‌روم، تا کِی بیرون می‌مانم. اگر کسی منتظرم نباشد، تبدیل
عدالت آموزشی یعنی همه‌ی امکانات تهران جمع نباشه! یعنی خوبان از اساتید و پژوهشکده و غیره تهران نباشه! یعنی استادت برای اینکه چند ماه دیگه باید برگردی به شهرت و دور باشی از مرکز بازم بهت پیشنهاد پژوهشی بده! عدالت آموزشی یعنی قبلش اینقدر عدالت برقرار باشه که سطح اقتصاد و معیشت اینقدری باشه که بتوان به فکر آموزش بود! عدالت آموزشی یعنی در ۱۲-۱۷ سال درس خواندن مهارت یادگرفته باشی که بعد این همه سال حداقل درآمدی برای شرکت در کلاس و خرید کتاب داشته
١. [برای خودم جالب بود؛ شاید برای شما نباشه...] کرونا از کلمه ی crown که معنی اش تاج هست گرفته شده و علتش هم این هست که کپسید و prهای سطحی اش به شکل تاج هستن. سایر اعضای این ویروس -سارس و مرس- هم به همین شکل هستن. ;)
٢. این روزها اکثر موجرها اجازه ها رو میبخشن یا خلاصه یه جوری با مستاجرها کنار میان... موجر ما تقریبا اجاره مون رو دو برابر کرد. :))))))))
٣. لطفا برای سالم موندن مامانم، زن داییم، سین، فربد و همسر باربد دعا کنید.
٤ .میگن احتمالا این ترم رو حذف میکنن.
یه بار دیگه پشیمون از اینکه فکرامو جلوی یه نفر دیگه گذاشتم. روا نیست هر جا مهسا جان. روا نیست! :)
البته از طرفی، چرا اینقدر سخت گذشته در ذهن؟
آخه می گه تو از اولش می دونستی که اینجا اینجوریه.
- خب که چی؟ این یه جواب همدلانه نیست(یه وقتی شایدم باشه، ولی اینجا نبود).
در واقع از این می ترسم که برام نتایج بدی داشته باشه این گفتن ها. وگرنه حالا چه همدلانه باشه و چه نباشه، اونقدری ناراحت کننده نیست.
یه مسیله دیگه هم جمعه. وقتی یه گروه آدم باشه، خب مسیلهی گ
از ۲۵ آبان به این ور ما شده‌ایم ملت نفرین شده. روزها با نگرانی از اتفاق تازه نخست خبرها را چک می‌کنیم و بعد چشم‌ها را می مالیم که زنده‌ایم؟ درد جزء جداناشدنی ملت ما شده. توی خیابان گلوله بر سر و پا و سینه، توی هواپیما سقوط، توی اتوبوس پرتاب به قعر دره... این چه نفرینی‌ست؟
این بدبختی و نکبت مگر جز زندگی است؟ آری زندگی همین است، همین هیولای زشت که گاهی سرت دست می‌کشد و من لجوجانه خود را به آن چسسبانده‌ام
باید در یک زمینه لااقل متخصص شوم، اکنون
فکرش را نمیکردم دوشنبه های دوست داشتنی ام اینقدر نازیبا شوند. دو هفته بیشتر است دست به مهراز نزده ام. چقدر این روزها جانکاه و طاقت فرساست. می دانم تنها کسی که حالم را خوب میکند مهراز است ولی دوست دارم با آرامش در آغوشش گیرم. آرامشی که این روزها از همه امان سلب شده است. 
جلسه ی آخری که با استاد عیسی کلاس داشتم سه درس را تحویل دادم. به همان اندازه که خسروانی ردیف ماهور را عالی نواختم چهارمضراب دلکش را گند زدم. پایه ی چهارمضراب ام از ریشه و بن غلط ب
راسپینای عزیز:)
راستش نمی‌دونم توی این روزها، با این همه حرف، با کار عجیب و غریبی که دارم می‌کنم و با نتیجه‌ی عجیب و غریب‌تری که ممکنه بگیرم، چرا تو رو از خودم گرفتم و خودم رو از نوشتن محروم کردم.
شاید برای این که این روزها اون قدر عجیب شده و اون قدر عجیب شدم که کلمات - لااقل کلمات محدودی که من بلدم - نمی‌تونن توصیف خوبی ازشون ارائه بدن.
شاید هم برای این که این روزها فقط باید بخونم و یاد بگیرم و به کار بگیرم؛ و نوشتن، من رو از این کارها دور می‌
این روزها درگیر یه اتفاق مهم هستیم که به امید خدا باعث گشایش مالی خوبی خواهد شد برامون.دلم میخواست اینجا بگم و به اشتراک بزارم ولی از اونجایی که باید یه پست رمزدار بنویسم، معلوم نیست کی فرصت بشه.
امروز صبح خانوم معلم دخترک جلسه آموزشی گذاشته بود و من چون شرایطم جور نبود نرفتم.جز این، دوتا کار مهم دیگه هم داشتم و باید میرفتم که تصمیم گرفتم نرم تا ظهر که میم میاد.عذاب وجدان هم دارم زیاد، ولی هرچی فک میکنم در توانم نیست.دیروز از صبح زود تا آخرشب
این روزا خیلی به مرگ فکر میکنم مهرگلم،نه اینکه زندگیم بد باشه ،از ادامه ش نا امید باشم ،یا به ته خط رسیده باشم ...نه...
به
این فکر می کنم اگه فردا ته خط باشم و من شب دیگه این موقع از اون دنیا
ناظر آدمایی باشم که الان میتونم لمسشون کنم و اون موقع نه ،چه حسی پیدا
میکنم
پر حسرتم یا از خودم راضیم ...نمیدونم ما آدما چرا یادمون میره شاید فردایی نباشه برای هر کدوممون...
یادمون
میره هیچی ارزش خراب کردن حسهای خوبی که به هم داریم و نداره،شاید آخرین
حس بدی ک
غمگینم... شبیه کسی که تنها مانده میان نارفیقان...
قصد رفتن دارم اما...خستگی امانم را بریده...
خسته ام... شبیه کوله بری که بعد از دوهفته هنوز به مقصد نرسیده... 
اما نه... روحم خسته است...
خسته از نامردی ها... از دوست داشته نشدن ها...
خسته از حامی بودن های بی حامی...
خسته از این روزگار...
برخلاف طبیعت، سردم از این روزها...
دلسردم از همه...
ناامیدی هم انگار مسری شده این روزها...
تو یه چشم بهم زدن، یه ماه از سال جدید هم گذشت. فردا هم روز اول اردیبهشته. با شرایط این روزها به سختی میشه بیرون رفت و پرسه زد. با این همه نباید فرصت این روزها رو که مقارنه با سبز شدن طبیعت از دست داد. سبز شدن درخت ها و شکوفه دادنشون. عطری که تو هوا می پیچه و هوای لطیفی که تو باقی روزهای سال کمتر میشه تجربه اش کرد.
پیاده رویی هست که این روزهای سال هر وقت از اون بگذری، عطر گل ها و درخت های خونه ی مجاورش بسیار فرح بخش هست. اما شاید بیشتر از دو ماه باشه ک
زندگی پولداری چه طعمی می تونه باشه؟
اینکه پول خودت باشه ها. پول پدر و مادر خودت یا پدر و مادر همسرت نباشه.
که مثلا یک عمری کار کرده باشن و حالا بدن تو بخوری. اینطوری اصلا خوشایند نیست...
نه.
پولی که خودت تلاش کرده باشی، اما خلاصه بهش رسیده باشی.
مثلا حالتی که میری فروشگاه و اصلا برات مهم نباشه چند بسته پنیر هیجان انگیز جدید بیشتر ورداشتی. یا برای برداشتن 5 سبد خرید، هی پشت اجناس رو چک نکنی قیمتشون چقدره.
میری لباس بخری و میتونی بقیه ی تیکه های ستش
این روزها هذیان زیاد می‌گویم... وقت برای خواندنش نگذارید...
.
خاطره‌ها بو، رنگ، صدا و حتی آب و هوا دارند...
صبح که بلند شدم... نفس که میکشدم... هوا، هوای اسفند سال نود و چند بود...
همه چی به طرز عجیبی در حال تکرار است بجز چشم‌های تو...
هوا که همان است.. اتفاقات هم که به طرز غریبی همان اتفاقات است...
تکمیل این جنون، فقط موسیفی آن روزها را کم دارد... پس فایل را پیدا کردیم و بی امان پشت هم به خواننده اش گفتیم بخواند.. انقدر که از نفس بیفتد..
 و خب جنون باید کا
 
اگر کارتون به دادگاه و پاسگاه و ... افتاد، مراقب خودتون باشید. هیچ وقت تنهایی اینجور جاها نرید. همیشه همراه یکی دیگه برید تا شاهد ماجرا باشه.
 
دوربین‌های دادگاه و پاسگاه و ... به هیچ وجه به درد شما نمی‌خوره و شما نمی‌تونید از دوربین‌های دادگاه و پاسگاه در پرونده‌ی خودتون استفاده کنید.
تو پرونده من که گفتند ما دوربین ها را هر روز پاک می‌کنیم! (نمی دونم مخاطبشون رو چی فرض می‌کنند.)
 
اونجاهایی هم که دوربین هست، خودشون بلد هستند و شما رو می کش
ساعت سه نصف شب اینجا ایران است .
هر شب تا اینموقع گاها بیدارم ! دیشب که تا شش صبح بیدار بودم ! 
بعد از نماز صبح با شنیدن صدای دعای ندبه خوابم برد .
یعنی هر شب و هر صبح  صدای دعای ندبه جناب فرهمند رو اول گوش میدم بعد میخوابم !
حالا اگر دعای ندبه نباشه دعای توسل ؛ دعای توسل نباشه زیارت عاشورا گوش میدم بعد خوابم میبره .
هر شب و هر صبح کارم شده همین و بس !
امشبم مثل هر شب  این داستان ادامه دارد .
پتو رو تا روی پیشونیم میکشم بالا. دلم نمیخواد بیدار شم. خوابم نمیاد اما دلم نمیخواد بیام توی دنیای واقعی.یکهو تمام حرف‌هایی که توی زندگیم زدم، تمام حرکاتی که انجام دادم،پادکست‌های اخیر،پست‌های وبلاگ، پست‌های توییتر، اینستا، فیس‌بوک، تک تک برخوردهایی که توی دنیای واقعی با آدم‌ها داشتم دور سرم میچرخه.دونه به دونه نظراتی که سر کلاس‌ها دادم، همه حرفهایی که با استادها زدم، همه مقاله هایی که نوشتم. یک عالمه صدا دور سرم به حرف میان.
 
چطوری
همین تا بال وا کردم، به دیوار قفس خوردم
جهان بی منطق الطیر است، عطاری نمیبینم

 آنان که هوای دانه کردند اسیر دام ماندند. (منطق الطیر عطار)
 
از عددی که رند نباشه و علاوه بر اون فرد هم باشه و  عدد اول هم  باشه(البته ۴۹ عدد اولدنیست)  بدم  میاد ترجیح میدم زوج و رند باشه تعداد دنبال کننده هام 49 نفر هستش که بد جور روی اعصابمه تعداد کم یا زیادش برام مهم نیست ولی یه نفر دیگه دنبالم کنه که این 49بشه 50 اینقدر رو اعصابم نباشه........
میدونم حساسیت بی منطقانه
یکی از دردناک ترین خبرهایی که تا الان شنیدم، مرگ حسین محب اهری بود ... اون فیلمش که دستمال دستش گرفته و با آخرین توانی که براش باقی مونده داره می رقصه ، اشکمو درآورد ...میدونید چیه ، یه سلبریتی مردمی همیشه تو قلب مردم جا داره. شاید خوشگل نباشه، شاید خوش تیپ نباشه، شاید پولدار نباشه، اما مردمی بودن یه چیز دیگست ... یه سریا تو قلب مردم جا دارن و هیچ وقت هم بیرون نمیرن از قلب مردم. این آدما کسایی هستند که نقاب به چهرشون نمیزنن ... خودِخودِ خودشونن ... نق
اتفاق آزاردهنده‌ی این روزها اینه که از وقایع اخیر، فقط یک روایت غالب تکراری داریم. روایتی که سالهاست عوض نشده و قدرت و اختیار تماما دست کسانیه که می‌تونن روایت خودشون رو به ما عرضه کنن، و به زودی راه رو برای عرضه‌ی روایت‌های مختلف در وقایع آینده می‌بندن.
آره عزیزانم، حق داشتن روایت‌های دیگه رو هم نداریم. از هر طرف با افراد تمامیت‌خواه طرفیم. :) 
 
پی‌نوشت:
کتاب مینیمالیسم دیجیتال- کال نیوپرت رو شروع کردم به خوندن. 
این روزها...
این روزها حس دیگری دارم!
این روزها چادرم را جور دیگری می بینم.
این روزها چادرم را باغرور برسر می کنم.
این روزها چادرم را که سرمی کنم احساس وظیفه می کنم!
احساس وظیفه درمقابل اعمالی که انجام می دهم ، احساس وظیفه درمقابل حرمت چادرم.
این روزها حرمت چادرم را بیشتر حس می کنم.
حرمت چادری را که یادگار مادرم فاطمه (س)است.
حرمت چادری که خون بهای شهیدان است.
حرمت چادری راکه در عاشورا از سر زینب نیفتاد!
حرمت چادری راکه جان ها برای بودنش رفته اند.
حالا نه اینکه من آدم خیلی خوشحالیم،اتفاقا یه مدتیه رو دور غرغر و بداخلاقی افتادم
امیدوارم چند سال دیگه که اینجا رو خوندم(که اگه عمری باقی بمونه و بیانی باشه)فقط خاطرات خوبش یادم بیاد.مثلا یادم نیاد چه اتفاقای بدی بین دوستام افتاد،
یاد شکستن دلم،
یاد توصیه‌هایی که دیگران بهم میکردن و من توشون شکست خوردم،
یاد روزای سخت و مریضی،
یاد روزایی که «تاوان»اشتباهات دیگران رو دادم،
یاد تاوان‌های سختی که بابت انتخاب آدمای اشتباه پرداختم،
یاد دو سال
روی سنگ قبرم یک حوض بگذارید، و توی حوض - همیشه پر از آب. پر ماهی قرمزایی که شنا می‌کنن و از زیر برگای پاییزی حوض نقاشی تند تند رد می‌شن و بازی می‌کنن. شاید بهتر باشه که ماهی نذارید، تا بتونید بازتاب درختای قبرستون رو توی سنگ قبر - بدون مزاحمت بازیگوشی ماهیای قرمز ببینید. شاید هم عاشق تصویر خودتون توی سطح آب بشید و روزها و روزها خیره به سنگ قبر، محو تماشای چشم‌های خودتون از بازتاب آبی بشید. و شاید چند روز بعد، یه گل نرگس از لای سنگ‌فرش‌های کنا
تصمیم داشتم مدتی ننویسم تا حالم خوب بشه و اونوقت بیام از دلخوشی ها و قشنگی های زندگی بگم نه مثل حالا که در تاریک ترین روزها باید کورمال کورمال دنبال دلیل برای ادامه باشم!اما الان میخوام این روزها و سینه خیز رفتن ها رو ثبت کنم تا بعدا یادم نره چه روزهایی رو پشت سر گذاشتم و به خودم افتخار کنم!!!
قاعدتا پست ها روزنوشت،کسل کننده و احتمالا منفیست،بنابراین رمزدار مینویستم.دوستانی که مایل هستند پیام بدن تا رمز ثابت برای پست ها رو بگم
گاهی هم لازمه با خودت تنها باشی تنهای تنهای تنها که وقتی میری سرکلاس بشینی یه گوشه اون ته و هیچ کس کنارت نباشه که توی سلف تنها بشینی و توی ساعتای بیکاری بری بشینی لبه ی همون پنجره که پاتوق همیشگیه و موقع برگشتن تو بارون و زرد و نارنجیای پاییز که تو دانشگاه تهران خوشگل تر از همه جاس با خودم قدم بزنم و آهنگ گوش بدم و مترو خلوت و بی سروصدا باشه و وقتی میرسی خونه هیچ کس منتظرت نباشه و خونه بوی قرن ها تنهایی بده و تنها چیز تازه و خوش رنگ و لعابش گلای
گاهی هم لازمه با خودت تنها باشی تنهای تنهای تنها که وقتی میری سرکلاس بشینی یه گوشه اون ته و هیچ کس کنارت نباشه که توی سلف تنها بشینی و توی ساعتای بیکاری بری بشینی لبه ی همون پنجره که پاتوق همیشگیه و موقع برگشتن تو بارون و زرد و نارنجیای پاییز که تو دانشگاه تهران خوشگل تر از همه جاس با خودم قدم بزنم و آهنگ گوش بدم و مترو خلوت و بی سروصدا باشه و وقتی میرسی خونه هیچ کس منتظرت نباشه و خونه بوی قرن ها تنهایی بده و تنها چیز تازه و خوش رنگ و لعابش گلای
امشب بیشتر از همیشه دلتنگم.
حوصله ام برفی ست با یک عالمه قندیل دلتنگی از گوشه دلم آویزان.
دلتنگی من اندازه ندارد... درست مثل احساسم به تو.
آری
عادت کرده ام هر شب ؛ به تاریکی اتاقم و به نگاه کردن عکس های تو...
هیچ لالایی مرا نمی خواباند، باید خودت باشی ... آنوقت بی آنکه دلم بفهمد در کنارت خوابش می گیرد. چه میدانی که حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است... آرام ؛ بی صدا ؛ اما همیشگی.
 
هر روز دلم تنگ تر می شود . برای خنده هایت ، برای چشم هایت ، برای حرف زدن های
سلام. 
این روزها چند درصد از خودتون راضی هستین؟
این روزها چند درصد خودتون رو دوست دارین؟
این روزها چند درصد خانوادتون رو دوست دارین؟
این روزها چند درصد ادمهای اون محیطی که بعد از خونه بیشترین تایم رو در اون میگذرونین دوست دارین؟
این روزها چند درصد امیدوار هستین؟
این روزها اگر احساس بدی دارین از خشم گرفته تا ناامیدی و ترس و ... چند درصد محیط رو در ایجاد این احساس شریک میدونین؟ چند درصد خودتون رو ؟ به نظرتون شما سیاه میبینین یا سیاه هست؟
اگر ن
 یک خاطره ای که خیلی بی ربط به این روزها هم نیست، در شیخ سله بمو با دکتر وفادار برای شناسایی می رفتیم هواپیمای عراق شیمیایی زدند، یکی از ماسک ها بسبب مشکلی که داشت قابل استفاده نشد، ما مانده بودیم و یک ماسک نه وفادار قبول کرد بزند نه من، تو مسیر یک کُرد محلی دیدیم که خیلی هم ترسیده بود ماسک سالم را به او دادیم چفیه رانصف کردیم هردو جلو صورتمان بستیم، هر دو خوشحال شدیم و رفتیم دنبال ماموریتمان. خوش به آن روزها، برای سلامتی همه پزشکان خصوصا دکت
*خدایا من رو خیرخواه اطرافیانم قرار بده. خیرخواه خانواده ام، خیرخواه دوستانم، خیرخواه همکارانم.
*خدایا به من صبر بده.
*خدایا من در این گرداب آشفته به دنبال تو می گردم. خدایا من در این کثرت به دنبال وحدت تو می گردم. خدایا مدعیان وصل تو این روزها هر یک تو را یک جور تعریف می کنند. خدایا این روزها من تمام تلاشمو می کنم بدون هیچ تعصبی تو رو جستجو کنم . میدونم که تنهام نمیذاری. میدونم که یه جایی سر یه دوراهی میزنی پس کله ام و به راه خودت هلم میدی.
همین.
معرفی سایت به موتورهای جستجو
تا مدتها سایت و خدمات بود که مدعی ثبت سایت با سرعت و دقت بیشتر در گوگل بودند. حتی خود گوگل چنین صفحه ای داشت اما این روزها نوعا خود گوگل سایتها را می یابد
صفحه 404 چیست و چرا طراحی می‏شود؟
این مفهوم هم این روزها برای کاربران عادی شده است و همان مطلب پیدا نشد خودمان است
وب 2 موجی زودگذر یا آینده وب؟
زمانی هر کاری در وب ارایه میشد یک برچسپ وب 2 هم می چسپوندد در کونش تا باورپذیرتر بشه. همون کاری که احتملا این روزها با کلم
حدود یکسالی هست که بعضی شب ها با خانمم میرم شبستان و اونجا چایی و غذا میخوریم . شبستان یک سفره خانه سنتی هست . الان دیگه من اونجا خودمانی شدم و میرم توی آشپزخونه کمک میکنم . آخه به من میگه بیا با هم اینجا شریک بشیم ولی من میگم خب پول ندارم . میگه : 40 یا 50 میلیون تومان هم بیاری خوبه . میگم خب الان هیچی ندارم . بهش میگم آخه خونه درست کردم و ماشین هم خریدم همش با وام هست و قرض . حسن به من میگه تو خودتو خشک میگیری میدونم خیلی پول داری .
خلاصه حسن فعلاً در ش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها